شايد براي بسياري سخت باشد كه يك موميايي واقعي ميتواند كت و شلوار پوشيده با آراستگي هرچه تمامتر در جايي نشسته باشد. يا از ديگر سو شايد اصلا براي بسياري تركيب «موميايي طبيعي» قابل هضم نباشد وقتي آنها هميشه تصور ميكنند مومياييها هميشه بدنشان با موميا يا فرآورده حيات بخشي براي زندگي ابدي كه كاهنان مصر باستان به آن دست يافتند، اندود شده باشد.
در علم باستانشناسي، مومياييهاي طبيعي در واقع انسانهايي هستند كه به واسطه شرايط خاص اقليمي و جغرافيايي پس از مرگ، اجسادشان به همان شكلي كه در زمان حيات بوده بدون تجزيه محافظت شده و از خطر از بين رفتن محفوظ ماندهاند.
شايد به همين سبب باشد كه باستانشناسان از طريق مومياييهاي طبيعي به رمز و رازهاي بسياري از زندگي انسانها در دوران مختلف پيميبرند و شايد به همين علت باشد كه انسانشناسي نيز يكي از زيرشاخههاي اصلي علم باستانشناسي است.
در اين مطلب برجستهترين كشفيات علم باستانشناسي در زمينه مومياييها كه پس از كشف، سر و صداي زيادي را نيز به دنبال داشته است، با هم ميخوانيم. جالب اينجاست كه مردان نمكي ايران هم براساس گزارش دانشگاه آكسفورد ازجمله مومياييهاي مهم تاريخ باستانشناس جهان به شمار ميروند.
مردان نمكي، برترين مومياييهاي طبيعي
شايد اگر تيغهاي بولدوزر معدن نمكي در چهرآباد زنجان نبود، بخش مهمي از تاريخ باستانشناسي جهان در حوزه مومياييهاي طبيعي پنهان ميماند. كشفي كه هرچند يك اتفاق ساده باعث آن شد، اما در ادامه همين اتفاق ساده فعاليت ماشينهاي بزرگ حمل سنگ نمك آسيبهاي زيادي به قديميترين مومياييهاي طبيعي جهان وارد كرد.
خاصيت شيميايي نمك باعث ميشود محيطي تجزيهناپذير براي نباتات به وجود بيايد و همين مساله باعث شد تا مردان نمكي نيز رويينتن شده و هيچ وقت تجزيه نشوند.
نمك در عصر باستان عنصري گرانقيمت و حياتي براي مردم به شمار ميرفت. گرچه استحصال نمك نيز در آن زمان مشكلات زيادي به همراه داشت و مردان قوي هيكلي را طلب ميكرد كه بتوانند از كوهها بالا بروند و البته در ميان معادن به كشف بپردازند. مردان نمكي ايران نيز همان كارگراني هستند كه نزديك به 3 هزار سال پيش براي استخراج نمك به معدن رفتند و ديگر باز نگشتند. تاكنون 6 مرد نمكي در اطراف معدن چهرآباد زنجان كشف شده است.
چندي پيش 8 نمونه از پارچههايي كه در لباس مردان نمكي استفاده شده است و همچنين بافتهاي نرم بدن آنها براي انجام آزمايشهايي كه قدمت اجساد را مشخص كند به دانشگاه آكسفورد فرستاده شد كه در انتها مشخص شد مرد نمكي شماره 2 تقريبا همزمان با مرد شماره يك در 1800 سال پيش يعني اواخر دوره اشكاني در معدن مدفون شده است.
بر خلاف تصوري كه پيش از اين وجود داشت نتيجه آزمايش روي مردان شماره 3 و 4 نيز نشان داد آنها حدود 500 سال پيش از مردان شماره 1 و 2 يعني تقريبا 2300 سال پيش و نزديك به دوره هخامنشي در اثر ريزش معدن مردهاند. نتيجه آزمايشات حاكي از آن بود كه معدن چهر آباد نخستين بار در حدود 2500 سال پيش مورد بهرهبرداري قرار گرفته و 2300 سال پيش نيز براي نخستين بار ريزش كرده است.
بر اساس عقيده باستانشناسان مردان نمكي شماره 3، 4 و 5 در نخستين ريزش معدن كشته شدند و وقتي حدود 500 سال بعد دوباره معدن به بهرهبرداري ميرسد، يك بار ديگر ريزش كرده و مردان شماره 1 و 2 را زير آوار مدفون ميكند. مردان نمكي به واسطه نوع موميايي شدنشان نمونهاي كامل و بينقص از مومياييهاي طبيعي در دنيا به شمار ميروند كه حتي تنه به موميايي طبيعي مرد يخي يكي از قديميترين مومياييهاي طبيعي جهان نيز ميزنند.
مرد يخي اوتزي
موضوع بسيار ساده بود. 5300 سال پيش، مردي براي شكار به كوه ميرود و البته نميداند چند مرد براي قتلش به دنبال فرصت مناسبي ميگردند. تمام ماجراي موميايي طبيعي مرد يخي همين چند سطر بود.
باستانشناسان يخ زدن سريع در هواي بسيار سرد و بوران شديد را باعث موميايي شدن مرد اوتزي ميدانند.
مرد اوتزي (Otzi) كه او را مرد يخي نيز مينامند، 3300 سال پيش از ميلاد ميزيست. او هماكنون قديميترين موميايي طبيعي اروپا نام گرفته است. در واقع اوتزي نمونه بسيار خوبي براي نشان دادن پيشرفتهاي انساني در عصر مس به شمار ميرود.
جالب آن است كه در كنار اوتزي 5300 ساله، يك تبر مسي نيز پيدا شده است. يك كمان با تير و چاقويي در كنارش به همراه كفشهايي كه بتواند روي برف با آن راه برود. همچنين باستانشناسان در كنار مرد يخي وسايل ابتدايي آتش درست كردن را نيز پيدا كردند.
باستانشناسان هنوز علت اصلي مردن اين موميايي 5300 ساله را كشف نكردهاند، اما تيري كه در شانه وي فرو رفته، به دلايل فراوان علت اصلي مرگ او بوده است. روي انگشت شست دست اين موميايي طبيعي جاي بريدگي عميقي وجود دارد كه پژوهشگران به دنبال كشف علت آن هستند. جالب آن است آزمايش DNA از روي لباس اين مرد يخزده، خون 4 نفر ديگر را نشان ميدهد كه باستانشناسان مدتها به دنبال علت آن بودند. باستانشناسان معتقدند اوتزي بينوا در حال نبرد با 4 نفر بوده است و در نزاعي نابرابر به قتل رسيده است. باستانشناسان آخرين غذايي كه مرد يخي خورده است را از معده او بيرون آوردند كه بر همين اساس مرد بيچاره يخي در روز آخر عمرش تنها مقداري ميوه به همراه مقداري جو و البته چرم بسيار نازكي از بز كه كوهنوردان براي جلوگيري از گرسنگي ميجوند، خورده بود و بس.
توت عنخ امون
منصفانه نيست وقتي از مومياييها حرفي به ميان ميآيد، يادي از توت عنخ امون مصري نشود.
در سال 1922 باستانشناس انگليسي به نام هوارد كارتر هنگام حفاريهاي باستاني در نزديكي الاقصر، مقبره توت عنخ امون را كشف كرد. توت عنخ امون از فرمانروايان سلسله هجدهم مصر بود كه در حوالي سال 1348 پيش از ميلاد به سلطنت رسيد.جسد موميايي شده اين فرعون در تابوتي به طول 180 سانتيمتر قرار داشت كه حاوي 1065 كيلوگرم طلا بود. روي نوارهاي صورتش، صورتك بسيار زندهنمايي از طلا و پر از جواهرات قرار داده بودند. مجموعه شگفتآوري از انگشتر و گردنبند و طلسم و زينتآلات نفيس در لابهلاي پارچههاي كفن يافت شد. اندامهاي داخلي بدن فرعون را در آورده و پس از موميايي كردن در يك صندوق جداگانه از جنس رخام گذاشته بودند. موميايي و تابوت هنوز در مقبره هستند و طلا و جواهرات در موزه ملي مصر سالهاست در قاهره به نمايش گذاشته شدهاند.
موزه مومياييها در مكزيك
ديدن يك موميايي شايد به تنهايي وهم برانگيز باشد، حال اگر قرار باشد موزهاي از مومياييهاي تاريخي در مقابل انسان قرار بگيرد، ديگر بحث از يك وهم كوچك فراتر ميرود. موزه موميايي مكزيك كه فعاليت رسمي خود را از سال 1865 آغاز كرد و البته تا سال 1958 فعاليت داشت، همين موزه تاريخي است. شكلگيري اين موزه نيز در جاي خود قابل توجه است. سالها پيش در شهر كوچك گوآنا خوآتو در مكزيك مقرراتي وضع شد تا از خويشاوندان مردههايي كه داراي قبر رسمي در گورستان شهر هستند، ماليات اخذ شود. اما خويشاوندان مردگان تنها به مدت 3 سال توانستند ماليات قبرهاي خويشاوندان خويش را بدهند و سپس تصميم گرفتند قبرهاي خويشاوندان خويش را بشكافند و جنازهها را براي دفن در گورستاني ديگر بيرون بكشند.
اما آغاز اين كار در 9 ژوئن 1865 با موضوعي خارقالعاده همخوان شد. آنها در گوشهاي از گورستان به طور اتفاقي با تپهاي از جنازههاي موميايي شده كه به صورت كامل موميايي شده بودند، روبهرو شدند. همين مساله باعث شد سيل باستانشناسان به اين محل روانه شود. تمام اجساد تاريخي كشف شده در اين محل با مايع موميايي اندود شده بودند كه نشان از سبقه تاريخي در اين محل ميداد.
كشف موميايي در مكزيك صحبت جديد بود، اما بسياري بر اين عقيده بودند كه اين مساله ميتواند موميايي كردن در امپراتوري اينكاها را به اثبات برساند. اين امپراتوري زماني بخش بزرگي از آمريكاي جنوبي از جمله پرو و بوليوي امروزي تا مركز شيلي و بخشهايي از آرژانتين را در برميگرفت كه 1532 ميلادي با تهاجم اسپانياييها فروپاشيد.
براي بسياري شگفتآور بود كه گورستان محلي اين شهر تمامي جنازههاي موميايي شده را در زيرزميني نگهداري كرده است؛ اما چيزي نگذشت كه راز اين مومياييهاي تاريخي نيز كشف شد. همه اين مومياييها مومياييهاي طبيعي بودند كه بر اثر نوع اقليم و جغرافياي اين شهر به طور طبيعي موميايي شده بودند.
شايد براي بازديدكنندگان از اين موزه (قبرستان) بازديد از يك موميايي كودك بيشتر از ديگر مومياييها قابل توجه باشد. اين موميايي در واقع در جهان به عنوان كوچكترين موميايي دنيا شناخته ميشود. اين موميايي كمي بزرگتر از يك قرص نان است و به طور طبيعي موميايي نشده و باز هم رازهاي بسياري را در مقابل باستانشناسان قرار داده است.
موميايي راهب ژاپني
مومياييها شايد در تاريخ باستانشناسي ژاپن جايي نداشته باشند، اما اين كشور چند موميايي طبيعي دارد كه از چند هزار سال قبل با عنوان مومياييهاي راهب شوكوشينبوتسو (Sokushinbutsu) شناخته ميشوند.
موميايي شينويوكاي شونين Shinnyokai Shonin مشهورترين اين مومياييهاي تاريخي است كه در مقبره دايينيچي بو در كوه مقدس يودون نگهداري ميشود.
بر اساس تحقيق باستانشناسان، اين موميايي باستاني به نوعي خود موميايي شده است، زيرا براساس رسمي قديمي در آيين بودا او ميبايست براي جاودانه شدن در 3 سال آخر عمرش تنها خشكبار و غلات ويژه و پوست و ريشه درختي خاص را مصرف كرده و تنها چايي سمي را مينوشيد كه از شيره ضعيف شده درختي به نام اوروشي تهيه ميشد. جالب اينجا بود كه اين سم هر روز در كاسهاي ريخته ميشد كه درجهبندي شده بود و هر روز بر مقدار سم افزوده ميشده تا بدنش به طور كامل از درون خشك شود. اين موضوع ادامه مييافت تا اينكه راهبه در قبري ميرفت كه تنها كمي از قدش بزرگتر بوده و البته به حالت لوتوس به انتظار مرگ نشسته است. اين انتظار ادامه مييافت تا راهبه هر روز زنگي را به صدا درميآورد تا ديگران متوجه شوند كه او هنوز زنده است. روزي كه صداي زنگ ديگر نميآمد اطرافيان دريچه مقبره را با اين هدف كه راهبه به طور كامل موميايي شده است با گچ ميبستند.
كوهي كه اين موميايي در آن نگهداري ميشود در واقع به واسطه ويژگيهاي اقليمي اطرافش در بهار هوا ذرات اسيد آرسنيك دارد كه در نگهداري اين مومياييها به خودي خود كمك ميكند.
راهبهاي دخمه صومعه سيسيل
اما از ديگر سو، يك اتفاق بسيار ساده باعث شد تا چندي پيش بزرگترين مجموعه مومياييهايي عصر جديد كشف شوند. اين اتفاق در حالي افتاد كه دخمه صومعه سيسيل ايتاليا گشوده شد و بازديدكنندگان از اين دخمه، نزديك به 8 هزار جسد موميايي شده در حالي كه با ميخهاي درشت به ديوار آويخته شده بودند را كشف كردند.
باستانشناسان در بدو ورود با اتاقي روبهرو شدند كه پر بود از اسكلتهاي بيشمار انسانهايي كه كنار هم ايستاده بودند و نكته قابل توجه آن بود كه تمامي مومياييها بر اساس شغلي كه داشتند كنار هم قرار گرفته بودند. آنها در بدو ورود با اتاقي مربوط به دكترها، اتاقي مربوط به زنان، اتاقي مربوط به دخترهاي ازدواج نكرده و البته اتاقي نيز مخصوص كودكان روبهرو شدند.
باستانشناسان پيبردند اين اجساد كه به طور طبيعي موميايي شدهاند مربوط به مراسمي مذهبي هستند كه در نوع خود بينظير است.
براساس اطلاعات به دست آمده، قديميترين نعش موجود در اين مقبره مربوط به راهبه سيلوسترو گابيو مربوط ميشود كه سال 1599مرده است. باستانشناسان او را سرسلسله جمع شدن اين همه موميايي كنار هم ميدانند. او معتقد بود هواي خشك ميتواند باعث ايجاد موميايي طبيعي در انسانها و البته زندگي دائمي آنها شود. به همين علت جنازهها را از ديوار آويزان ميكرد تا مايعات درون بدن آنها بتدريج خارج شود و سالها بعد جنازههايي كه مانند ميوههاي خشك شده تغيير حالت داده بودند را با سركه ميشست و بعد از آن بود كه لباسهاي مردگان را براي ايستادن هميشگيشان در حالت موميايي تنشان ميكرد.
موميايي مسافر
اما وقتي از مومياييهاي طبيعي كمي دور ميشويم به مومياييهاي مدرن نزديك ميشويم.
موميايي بعدي در واقع شايد مشهورترين موميايي مدرن باشد كه شايد بسياري در مورد ماجراي اعجاب برانگيز آن باخبر باشند.
ولادمير ايليچ لنين، رهبر انقلاب بولشويكهاي روسيه همين موميايي مشهور است كه در 21 ژانويه 1924 مرد.
شايد او هرگز باور نميكرد در مقابل نگاه كمونيستي او كه به زندگي پس از مرگ باور نداشت، بسياري از همفكرانش ميخواستند با موميايي كردن او به زعم خودشان جاودانهاش كنند. او وقتي مرد دولت كمونيستي آن زمان تصميم گرفت براي آنكه هميشه نگاه مردم به جنازه رهبرشان بيفتد، آن را موميايي كنند. به همين منظور در سال 1930 قبر لنين پس از دفن دوباره نبش شد تا به شهر تيمن در شمال روسيه و در سيبري انتقال يابد. اما سران كمونيست تصميم گرفتند در اين انتقال، جسد با مواد موميايي اندود شود تا جنازه براي انتقال سالم بماند. روسيه در آن زمان زير حملات نازيها و بيشترين حجم فشار به سمت سيبري نشانه رفته بود. به همين منظور در مارس 1945 هيات حاكمه بر اتحاد جماهير شوروي قانوني را تصويب كرد كه براساس آن جنازه لنين را از سيبري دوباره به مسكو بازگرداند. اين بار براي آنكه موميايي اصلا آسيب نبيند گروهي ويژه از موميايي كارهاي حرفهاي آن زمان كه پدر و پسري معروف بودند موظف به انجام اين كار شدند. ايليا زبارسكي و پسرش بوريس زبارسكي به طور اختصاصي به موميايي كردن بدن لنين پرداختند.
اين گروه ويژه از آن به بعد مقرراتي را براي نگهداري از اين موميايي وضع كردند تا تابوت وي در دماي 16 درجه سانتيگراد و رطوبت 80 تا 90 درصد نگهداري شود. بر اساس اين مقررات ميبايست هفتهاي يكبار بدن موميايي شده با يك مايع ملايم گندزدا پوشيده شود تا پوست لنين از هرگونه آسيبي دور بماند. جالب آن بود قرار بود هر 18 ماه يك ماه بدن در حمامي از گليسيرين و پتاسيم به مدت 30 روز گذاشته شود.
در اين مدت لباسهاي لنين به دقت هرچه تمامتر شسته و اتوكشي خاصي ميشود. جالب آن است كه هر 3 سال يكبار لنين داراي يك دست كت و شلوار نو ميشود.
ناراحتكننده است كه پس از بحران اقتصادي جهان كه فراگير شده مسوولان تهيه وجوهات براي نگهداري و حفاظت از جسد موميايي لنين دوران سختي را پشتسر گذاشتند و نتوانستند كت و شلوار ابريشمي نويي براي وي تهيه كنند.
فيلسوف موميايي
مصريان باستان اعتقاد داشتند حفظ بدن موميايي شده، روح را بعد از مرگ قدرتمند ساخته و اين روح قدرتمند شده ميتواند به جسد بازگردد. اين جمله كليشه بسياري از مطالبي است كه با موضوع موميايي همراه است. اين تفكر اما سالها بعدتر از حكومت فرعونهايي كه ميخواستند براي هميشه زنده بمانند بر انسانهاي مدرن نيز تاثير گذاشت.
سالها بعد از موميايي شدن توت آنخامون فرعون مصري، اين بار ايده موميايي شدن توسط جرمي بنتهام، فيلسوف اخلاقگراي انگليسي محقق شد تا وي در كنار اين انديشه معروف كه وظيفه قانونگذار بايد اين باشد كه حداكثر خوشي و آسايش را براي حداكثر افراد تامين كند به اين موضوع بينديشد كه راستي موميايي شدن چه طعمي دارد.
وقتي اين فيلسوف كهنه كار انگليسي در 6 ژوئن 1832 درگذشت وصيتنامهاي نوشت كه سالها بعدتر از وي اسطورهاي در ميان مومياييهاي جهان ساخت.
بنتهام در وصيتنامهاش از خويشاوندانش خواست پس از مرگ، تمامي ثروتش به بيمارستاني محلي در انگليس داده شود، اما شرط او اين بود كه هميشه در جلسات هيات مديره حاضر باشد.
وي دكتر هاوارد اسميت را براي تدارك موميايي جسد خويش انتخاب كرد. اسميت اسكلت را مهيا كرد و يك شبيه مومي از سر بنتهام ساخت و به آن چسباند، سپس لباس و كلاه مناسبي هم برايش تهيه كرد. به اين ترتيب 92 سال تمام جرمي بنتهام در تمام جلسات حضور يافت.
اما سالها بعد باستانشناسان به رمز و رازي جديد در مورد اين موميايي پي بردند. اينكه متاسفانه مومياگر انگليسي صدها سال قبل بخوبي نتوانسته بود از عهده اين كار برآيد. سر اين فيلسوف به طور درست موميايي نشده و وي مجبور شده بود سر مصنوعي براي بدن اين فيلسوف ايجاد كند.وي براي اين كار سر اصلي را مدتي پنهان كرده بود، ولي در انتها مجبور شد در مقابل بدن اصلي اين موميايي قرار دهد. باستانشناسان اكنون سر اصلي اين موميايي را براي جلوگيري از تجزيههاي احتمالي به محيط امني غير از اتاق جلسات هيات مديره آن بيمارستان انتقال دادهاند.
نظرات شما عزیزان: